خُرده شیشههای ناامیدی
چند ماه پس از زلزله سال ۹۶ به خاطر تعمیرات خانه مجبور شدیم در کانکس زندگی کنیم. از آنجا که زندگی در کانکس برای پدرم سخت بود او را به خانه برادرم بردیم و هر روز از او سرکشی میکردیم. آن زمان خودم را برای امتحانات خرداد آماده می کردم که پدرم را از دست دادم.
در آن شرایط سخت زندگی، مرگ پدر هم دردی بود که بر دردهایم اضافه شد. اما نباید ناامید میشدم. باید آرامش خودم را به دست میآوردم. بنابراین تصمیم خودم را گرفتم. قامت راست کردم و با یک” یا علی ” گفتن، شروع کردم.
بعضی وقتها احساس میکنی که تمام مصیبتهای دنیا مال توست و همه درها به رویت بسته شده است. از همه جا نا امید میشوی. اما ناگهان نوری از ته دلت تو را امیدوار میکند و به زندگی بر میگردی.
آری از آنجاست که نور خدا در دلت میتابد. در چنین شرایطی خداوند دوست دارد که صدایت را بشنود. یاد او تسلای دلت میشود. با خود میگویی ” مصیبت برای همه هست خدایا راضیام به رضایت".
شیشه نا امیدی را بر زمین زدم و خُردش کردم. حتی اجازه ندادم که خُرده شیشههای نا امیدی در جایی از بدنم فرو رود. عزمم را جزم کردم برای امتحانات بعدی و خودم را آماده کردم. روزها در آن هوای گرم به بالای راه پله میرفتم و درس میخواندم. روزهایی را هم که امتحان نداشتم، به کارگرها در ساختن خانه کمک میکردم. لطف خداوند شامل حال ما شد و امتحانات را با موفقیت پشت سر گذاشتم و ساخت خانه هم تمام شد.
پ.ن: سوره فتح آیه ۴ هُوَ الذی اَنزَلَ السَکینَه فی قلوب المّومنین لیَزدادو ایمانا مع ایمانهم ولله جّنودّ السماوات والارض وکانَ اللهُ علیماً حکیما و اوست که آرامش واطمینان را بر دل مومنین نازل میکند تا ایمانی به ایمانشان بیافزایند، و انواع سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است.