یادش بخیر! زمانی با خیال راحت سوار اتوبوس میشدیم و به راحتی نفس می کشیدیم. حالا وضع مقداری متفاوت شده. با احتیاطی همراه با دستکش و ماسک؛میلههای اتوبوس را در دست میگیریم که مبادا این ویروس میکروسکوپی به جانمان نفوذ و زندگیمان را مختل کند.
امروز هم از همان روزهای با احتیاط بود. ترجیح دادم در صندلی کنارِ پنجره بنشینم. همزمان خانمی هم با ماسکی بر صورت و دستکش های نایلونی بر دستانش کنارم نشست. شروع کرد به صحبت از سال گذشته در کلاس دانشگاه و اینکه چه اتفاقاتی برایش رقم خورده بود. همزمان دستش را به طرف کیفش برد و کتابی درآورد عنوانش را نصفه دیدم، رساله حقوق.
پرسیدم:"شما رشته حقوق می خونید؟” به دلیل ماسک، ریزلبخندش را ندیدم اما چشمانش شبیه خنده شد و گفت:” نه عزیزم.” و دوباره به صحبتهایش ادامه داد: “سر کلاس نشسته بودیم نمره نه بگویم برایم مهم هست اما زمانی که انسان زحمت میکشد ثمره زحمتش را دوست دارد ببیند.” و ادامه داد “برای درسی اعتراض تجدید نظر دادم اما یکی از اساتید دمار از روزگارم درآورد از توهین گرفته تا… و ایکاش این توهین ها را زمانی می کرد که فقط خودم بودم نه اینکه در پیش چشمان بقیه دانشجویان.” و ادامه داد “دست آخر من مقصر شدم و یکسال از تحصیل جا ماندم.”
دلم برایش می سوخت. همزمان اشک در چشمانش جمع شده بود. از سختی هایی که آن یکسال متحمل شده بود و اینکه هیچ کس از او دفاع نکرد؛ حتی افرادی که شاهد ماجرا بودند. خیلی برایش غصه خوردم و من این مواقع فقط گوش و بغض میشوم.
می دانم حالا دیگر غصهاش نمره نیست، غصه اش توهینی بود که در جمع شنیده بود و زخمهایی که شاید سالیان درازی بخواهد التیام پیدا کند. کتاب را بالاتر آورد عنوانش مرا مجذوب کرد. رساله حقوق امام سجاد علیه السلام. شروع کرد به خواندن یک بخشی از آن:
و بدان حق شاگرد بر استاد این است:
“و امّا حق زيردستانى كه با دانايى رعايت حالشان را دارى اين است كه بدانى اين خداست كه تو را با دانشى كه از گنجينه حكمت داده برآنها سرپرست ساخته است. حال اگر در آنچه خدا تو را سرپرستى داده به نيكى رفتار كنى و در جايگاهى ايستاده باشى كه گنجينه دار مهربان و خيرخواهِ سرورش در امور بندگان و نيز بردبار و خدا محورى مى ايستد تا آنجا كه هرگاه نيازمندى را ببيند از آن دارايى هايى كه دارد به او مى بخشد آنگاه سرپرستى رشديافته خواهى بود تا بتوانى از پسِ آن سرپرستىِ كه دارى آن چنان كه اميد مى رود برآيى وگرنه خدا را خيانتكار و خلق خدا را ستمكار خواهى بود تا خدا دانشى را كه دارى از تو بستاند و تو را به شكست بكشاند.”
زیبا بود همانطور که برایم از حقوق میخواند با خودم زمزمه می کردم: 《زندگی باید با قرآن و ۱۴معصوم صلوات الله گره بخورد》. کلام امام التیامی می شود بر دلهای خسته از غمهای روزگار.