سلامی بی پایان
زمانی که یک نفر را خیلی دوست داری تلاش میکنی که آیینهدل را از همهچیز پاک کنی و تنها تصویر یک نفر را در آن ببینی. مدام دنبال واژهای برای شروع هستی.
سلام! راستی بعد از سلام چه بگویم؟ هر چقدر که برایت عزیزتر باشد بیشتر فکر میکنی، در ازدحام واژههایی که شاید گاهگاهی به آن سر میزنی از بهترینها انتخاب میکنی. اگر تولدش نزدیک باشد بازهم دقیقتر میشوی.
《چقدر دوست داشتم از نرگسیهای روژان برای روز تولدت بیاورم. روژان اهل سنت بود اما آن روز صبح حال دلم را با آن چند شاخه نرگسی خوب کرد. دلم نرگسیهایی از جنس روژان میخواهد. چشمهایم اشکی از جنس اشکهای روژان ۹ساله را طلب میکند؛ آنزمان که اشعار امام زمان (عجالله) را برایش خواندم و عاشق شعر شد و گفت: 《خانم میشه برام بنویسی》 و من هر جلسه فراموش میکردم و میگفتم: 《انشاالله جلسه بعد》. و لبخندی میزد و سری تکان میداد و سریع راضی میشد》. اما من شاخه شاخه برای شما ندبه آوردهام از جنس دلتنگی.
سلام بر شما که معنای سلام هستی! منزه و پاک و دور از همه بدی ها!
سلام بر شما آن زمان که دستهایتان به هنگام قنوت رحمت آسمان را دوچندان میکند و فرشتگان اجابت قنوت را به نظاره مینشینند:《اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَتَقْنُتُ》.
چقدر سخت است هجیکردن سالهای غیبت شما!
یک بار از نو شمارشِ روزهای نبودنت را در صفحهدل مرور میکنم. صد، دویست، …. هزارسال گذشته که نیستی.
نه به خاطر دل من و نه به خاطر دل ما، اصلا به خاطر دل خودت، به خاطر خدا بر این کویر شورهزار ظهور کن.
دلایل حتمی و غیر حتمی آمدنت را شاید بارها در غیبت نعمانی به ذهن سپردیم. میگویند باید قبلِ آمدنت شرایطی رقم بخورد.
بگذار این طور برایت بنویسم این بار صیحهآسمانی، خروج یمانی و… را از لابهلای کتابها نه بلکه از درون ظلمتکدهی انسانی گرفتار در بیابانِ نداشتن شما معنا کنم.
نداشتن پدری دلسوز، که اگر کودکش زمین بخورد دلش تاب نمیآورد، دستش را میگیرد و دستی بر سرش میکشد.
روزگاری است که سفیانی غفلت و بیخبری بر قلبهایمان خروج کرده و شمشیر از نیام برکشیده، مدام برای پیدا کردن حجت و راهنمایی این سو و آن سو در میزند.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ و منتظر جواب سلامی از جنس اینکه قبول کردهای که تو را نشانهی خدا صدا بزنیم و دلیل هدایتمان شوی.
قلبهایمان نیاز به ندای آسمانی از جنس حمد و استغفار دعای شما دارد؛ که به فریادش برسد؛ در آن زمان که مشغول حمد و استغفاری: السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ شاید که یمانی درونمان به مدد اذکار شما این خروج را در هم شکست.
لبهای خشک و ترکخورده این بیابان سالهاست که منتظر این وعده است: وَعْدَ اللّه ِ الَّذی ضَمِنَه؛ وعدهای که خداوند آمدنش را ضمانت کرده است.
هر زمان قدمهای نگاهتان میهمان این دل شد ساعت به وقت اضطرار بود. ای کاش ساعتهامان همیشه به یاد شما کوک بود و ایکاش لحظه هامان همیشه جاری یاد شما باشد.
(زیارت آل یاسین).