وقتی همه چیز برعکس میشود
شهدای هواپیمای اوکراینی و البته به قول خودش کشتهشدگان را، دست آویزی برای بیشتر شدن حقوقش و تاییدیه پمپئو قرار میدهد و دم از عاطفه و انسانیت میزند؛ اما از هدف قرار گرفتن هواپیمایی بر فراز خلیج فارس، که مردم بیگناه سرزمینش را با موشک ژنرال آمریکایی پرپر کرد؛ چیزی نمیگوید.
اين هواپيما كه با دو فروند موشك ناو جنگی “وينسنس” مورد حمله قرار گرفت حامل 290 مسافر و خدمه بود كه تمامی آنها اعم از 66 كودک، 53 زن و 46 تبعه كشورهای خارجی كشته شدند. و به شلیک کنندهی موشک مدال دادند و از او تشکر کردند و او گفت: 《افتخار میکنم به این کار》.
غواصان فراموش نمیکنند که چطور تکه های بدن شهدای هواپیما بر لباس غواصیشان میچسبید.
دختران و پسران سرزمینش را دعوت به پوچی و لودگی میکند؛ و خودش به عشق دروغینش بوسه میدهد و راحت در منزلی که با زندانی شدن دختران و پسران ایران زمین، تصاحب کرده حال میکند.
از مخالفت با خانواده میگوید اما هنوز خانواده خودش را رها نکرده و دلش برای مادرش تنگ میشود.
از رسوا شدن خوشش میآید چرا که نغمه می سراید:” خواهی که شوی رسوا تک رنگ جماعت شو؛” اما زمانی که بیبیسی و خبرنگار ترکیه کارهایش را برملا میکنند چنان داد و بیداد میکند که گویا پاکتر از او در دنیا وجود ندارد.
از آزادی زنان در آمریکا میگوید؛ اما از تجاوز و بیکاری و فقر آنجا نمیگوید. میگوید ایران چنین و چنان است. رژیم ایران دیکتاتوریست و … اما دستانش میلرزد وقتی از عشق به ایران میگوید.
از احترام به عقاید دیگران میگوید ؛ اما ملا و آخوند را به رگبار فحاشی و بددهنی میبندد.
میگوید مسیح علینژاد هستم و آمدهام زندگی ببخشم. اما دریغ از ذره ای زندگی. دعوتش دعوت به کام مرگ و کشته شدن است.
دوست داشتن غریزه است. حتی حیوانات هم دلشان برای مادرشان به طور غریزی تنگ میشود. حالا بگو فرق تو با یک حیوان در چیست؟
حیوان وطن فروشی نمیکند. دیگران را تشویق به شورش و کشته شدن نمیکند. البته شاید به حکم قانون بقا این کار بکند و شاید شباهتی از این جهت با خودت در آنان پیدا کنی.
اینکه چرا حقوقش افزایش پیدا کرده را سکوت می کند نمیگوید تشویقی بود، چون تعداد کشتهشدگان آبان نسبت به سایر فتنههایم بیشتر بود.
وَ لَئِنْ أَمْهَلَ [اللَّهُ] الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ؛
اگر خداوند ستمگر را روزى چند مهلت دهد، هرگز بازخواستش را فرو نگذارد، بلكه همواره بر گذرگاه در كمين اوست و گلويش را چنان بفشارد كه از فرودادن آب دهان هم عاجز آيد
(نهج البلاغه، خطبه۹۷).