قوی بمان بانو!
26 شهریور 1399 توسط محدثه الفتی
صبرت را چگونه توصیف کنم؟
تاب و توانت را با چه قلمی به تقریر دربیاورم تا از سنگینیِ غمَت نشکند؟
پارههای تنِ عزیزانت، همچنان بر روی خاکهای داغ و زیرِ آفتابِ سوزانِ نینوا مانده است. سورههای قرآنَت را چگونه جمع خواهی کرد تا آیههای آن نریزد.
تعریف کن بانو. از شام و اسارت، از هلهله و پایکوبیِ آنها چه خبر؟ شنیدهام قرار است کنیز شامیان شوی و کودکان آواره کوچه و خیابان شوند؛ مگر نمیدانند عزیز از دست داده را تسکین میدهند، نمک بر قلبِ سوختهاش که نمیریزند، مورد احترام قرار میدهند، هتک حرمتَش که نمیکنند. قوی بمان بانو! تا اربعین راهِ زیادیست، باید توانت را جمع کنی و چشمانت را آماده. در هر بیتی، شیرزنی مدبر هست که اهل آن بیت را سر و سامان میدهد؛ بیسرهایِ نینوا منتظرِ سامان دادن تو هستند.
قوی بمان بانو!