سیری تا سرزمین خم
تو را فرا میخوانم ، برای سیر در عالمِ خیال! سیری تا دور دستها، تا سرزمین خم!
آنجا که پیامبر اکرم در بازگشت از آخرین حج تمتعاش، در میانهی راه به اذن پرودگار ایستاد و ندا سر داد که آنهایی که جلوترهستند برگردند و صبر کنند؛ تا آنهایی که عقب ماندهاند برسند.
نگاه کن! ببین رسول خاتم چگونه با کمک دیگران بلندیی را با زین شتران آماده میکند تا مهمترین پیام تاریخ و رستگاری را به گوش عالمیان برساند.
آنطرفتر را نگاه کن؛ همه دارند جمع میشوند! اکنون زمانش فرا رسیده است! پیامبر بر بالای بلندی میایستد، ول وله و هل هلهای برپا شده است.
مردم را به آرامش و سکوت فرا میخواند. از خود میگوید. نظر حاضرین را در مورد خود جویا میشود. نظرات مثبت را که میشنود علی را به کنار خود فرا میخواند؛دستهایش را بالا میبرد و او را وصی خود میخواند.
من کنت مولا فهذا علی مولا