سجدهی عشق
با تغییر شرایط اقتصادی و فشارتحریم ها بیشتر به فکر خودم و امثال خودم می افتادم که این شرایط چه تاثیری روی اعتقادات و وطن دوستی ما خواهد گذاشت؟
از همه نوع برخورد دیدم و شنیدم. از گلهمندی بعضی که حتی برا خرید نان روزانه عاجز بودند. از شکایت جوان های دم بخت. از قسطهای عقب افتاده متاهلین. از همه چیز. حتی حرف های پیرمردی را بیاد میآورم که در جواب شکایت و ناراحتی جوان دم بخت گفت “این روزها هم میگذرد پسرم همانطور که برای ما گذشت همه چی درست میشود.”
آری ایمان و باوری قوی داشت پیرمرد، غبطه خوردم بحالش. اما اینکه تو این شرایط پای انقلاب می مانند یا نه؟ برایم گنگ بود، تا رسیدم به ایام اربعین.
مرزبان که بودم از شوق و ذوق زائرهای که برمی گشتند و برخاک وطن سجده می کردند، اشک بر گونههایم جاری میشد؛ نه یک نفر نه چند نفر دهها نفر بودند. جوان، نوجوان، میانسال، پیرمرد و حتی زنانی که حیا مانع از سجده آنان در فضای باز و مقابل چشمان مردان بود اما به فضای خالی گیتهای محل عبور خانمها که میرسیدند سر برسجده می نهادند و شکر میگفتند خداوند را برای وطنشان(آب و خاک و ارامش و پاکیزگی و…). چه پرچمهایی که بوسیده شدند و چه مردانی که سربازان غیور مرزبانی را در آغوش می کشیدند و تشکر می کردند از نگهبانی و مرزبانی مرزهای کشور عزیزشان.
آری این یکی از فلسفه های پیاده روی اربعین امام حسین است که باچشم خود دیدم؛ پیمانهایی که از نوع بسته شد برای وفاداری به وطن. برای تجدید میثاق با آرمان شهدا. برای مطیع امر رهبری بودن.
ایرانیم و به ایرانی بودنم مفتخرم، ایرانیم و تا اخرین قطره خونم در راه دفاع از وطنم ایستادهام