امربه معروف غیر مستقیم
پارسال تو هتل رستورانی در مشهد او را دیدم. مجذوب حجابش شده بودم. سر یک میز، شام میخوردیم.
همین طوری از او پرسیدم طلبهای؟ و او لبخندی زد و گفت نه. ولی حجاب و رفتارش مثل طلبههای سطح بالا بود. وقتی گفتم طلبهام خوشحال شد. شروع کرد از زندگی خودش تعریف کردن. خودش طلبه نبود ولی شوهرش چرا.
” همسرم مرا در یکی از مراسمها دیده بود. مجدوب رفتار و متانتم شده بود. اما خانوادههایمان میگفتند از لحاظ وضع ظاهر و اقتصادی مناسب هم نیستید. با چادر آشنا نبودم. حتی نماز هم نمیخواندم. خانوادهام هم زیاد اهل دین و دیانت نبودند. تا اینکه دوستم رابط بین من و همسرم شد. هرچه که میکردیم دو خانواده کاملا مخالف بودند. چون از هر لحاظ که فکرش را میکردند به هم نمیآمدیم. تا جایی که پدرم میگفت: اگر با او ازدواج کنی هر وقت مشکلی برایت پیش آمد روی من حساب نکن. دیگه کاری به کارت ندارم.”
این جای حرفهایش که رسید کمی ناراحتی در چهرهاش نمایان شد و دوباره ادامه داد:” اما بخت با ما یار بود. با وجود اینکه چادری نبودم با یک طلبه ازدواج کردم. اما در دوران عقد همچنان مانتو وتیپ آنچنانی داشتم.”
با این حرفش تعجب کردم. از او پرسیدم:” شوهرت با پوشش تو مشکل نداشت؟
گفت: “مستقیم چیزی به من نمیگفت. ولی با رفتارش مرا شرمنده خود میکرد. هدیه چادر و ساق دست برایم میخرید ولی مجبورم نمیکرد که آنها را بپوشم.”
رفتار خوب شوهرش باعث شده بود که بعد از گذشت چند ماه خودش را پیدا کند و مسیر زندگیش را تغییر دهد. نمازخوان شده بود. چادری سر میکرد بهتر از باقی چادریها. سختیهای اقتصادی زندگی شوهر طلبهاش را به جان خریده بود. با جان و دل زندگیاش را دوست داشت و خدا را شاکر بود که با یک طلبه ازدواج کرده است. من هم برایشان خوشحال بودم. موقع رفتن دعا کردم همیشه با هم خوشبخت باشند.
پ.ن: یکی از راههای غیر مستقیم امر به معروف این است که خودتان صالح و با تقوا باشید، خودتان اهل عمل وتقوا باشید. حماسه حسینی،شهید مرتضی مطهری، ص ۱۰۶