چه طولانی شد این عطش!!!
کی به چشمه سار وجود تو می توان رسید؟ کی از زلال خوش گوار حضور تو می توان نوشید؟ آیا گذران این روزهای ما یک روز به تو می رسد؟ آیا این مسیر عهد جایی به پیوند می خورد؟ آیا جمال تو را به تماشا خواهیم نشست؟
چه طولانی شد این عطش! چه طاقت سوز شد این تشنگی! کی می شود که صبح، ناشتای چشمانمان را به نگاه تو بگشاییم؟ کی می شود که شام، تصویر تو را به قاب خواب هایمان ببریم؟ کی می شود که شب و روزمان در فضای ظهور تو بگذرد؟ کی می شود که عطر حضورت در شامه ی وجود بپیچد؟ کی می شود که صدای گام هایت در گوش های هستی طنین بیاندازد؟ کی می شود که چشم در چشم هم اندازیم؟ کی می شود که پرچم پیروزیت را بر بام هستی بنشانی؟ کی می شود که زمین را از عدل و داد پر کنی و دشمنانت را به خاک سیاه عقوبت بنشانی و ریشه حق ستیزان و مستکبران و گردنکشان و ستمگران را بسوزانی و بگوییم:
“الحمدالله رب العالمین"