ماه دردانهی خدا
در واپسین لحظههایت ای ماه عزیز جرعه جرعه توبه و استغفار را به جانمان نشاندی و ما را به عیدی فرا خواندی که دعوت مجدد باری تعالی را برای بخشش گناهان یادآور شوی.
دلهای خسته از روزگار و از اضطراب تنهایی را چه خوب تسکین میدادی. هر زمان که آه از نهادمان بلند بود که چه کنیم از پس قضاوت مردمان شهر ما را به دعایی از جنس 《و کفی بالله وکیلا》 فرا میخواندی.
راستی ای رفیق تنهایی آیا از جنس تو دیگر پیدا میشود؟ جنسی شبیه آسمان، که همه چیز را فقط برای بندگان خدا بخواهد و دست آخر خودش هم برود.
نه در این دنیای وانفسا که هر کس به فکر خویش است، رفیقی چون تو نبوده و نیست.
ما منتظر تو میمانیم اما از خدا میخواهیم تا آمدن سال بعد بر صراط مستقیم استوار مانده باشیم.
لحظههای سحر و نجوای 《اللهم انی اسئلک》را به گاه دلهره و آشوب به قلبهایمان مهمان کردی تا پر از آرامش خدایی شویم.
خداحافظ رفیق شبهای دلهره و آشوب. خداحافظ رفیقی که جدایی از تو بر قلب هایمان سنگین گشته. خداحافظ ماه خوب خدا، چه زیبا عاشقانههای افطار و سحر را برایمان رقم زدی و خیلی زود رفتی.
الحمدلله برای هر دانه الماسی که بر گونههایمان رقم زدی. الحمدلله برای لحظههای استجابت افطار که فرشتگان را به قنوت ما دعوت میکردی.
حال بعد از تو دعای ابوحمزه عطر غربت دارد. ماه عزیزی چون تو ابوحمزه را رونق میبخشید و 《اجرنا منالنار یا مجیر》 را تا آسمان هفتم بالا میبرد.