صدای جیک جیک
صدای تیک تاک ساعت فضای اتاق را پر کرده بود. آرامش و سکوتی که برای انجام کارهای شخصی انتخاب کرده بودم با صدای زنگ تلفن شکسته شد. الو بفرمایید…
خواهر زادهام بود که با ذوق و شوقی که مرا یاد کودکی اش میانداخت سراغ کارتن خالی میگرفت! میگفت؛ جوجه خریده! حالا به قول خودش میخواهد لانه برایش درست کند. به خودم گفتم تو این هوای سرد و بارانی جوجه برای چی بود؟ از طرفی هم دل مشغولی خوبی بود که حوصلهشان سر نرود.
کارتنها را که گرفت، دیگر معطل نکرد رفت که سریعتر جوجههایش را از بیخانمانی در بیاورد. روز بعد تو حیاط خانه بساط آب و دانه جوجهها به راه بود و جوجهها در حال بازی و سر و صدا. جیک جیکشان عالم را برداشته بود. انقدر صدای شیرین جوجهها زیاد شده بود دخترک حین دانه دادن به دوستش گفته بود “خوش بحال جوجه ها!” و او پرسیده بود: “چرا"؟.
با یک اندوهی گفته بود:"بخاطر اینکه اینها انقدر جیک جیک میکنن و با هم حرف می زنن؛ سرشون درد نمی گیره! اما من حرف میزنم به من میگن چقد حرف میزنی سرمون رفت!"
یک لحظه با این حرفهایش یاد خلوت ما انسانها با خدا افتادم. اینکه ما خدایی داریم که هر چقدر با او حرف بزنیم، جوابمان را می دهد. صدایمان را دوست دارد. هر لحظه از شبانه روز برایمان وقت دارد که صرف کند.
به زبان این کودکان، چقدر منتظر لحظهای است که صدای جیک جیک بندههایش بلند شود و درگاهش پر شود از صدای یا الله و یا رحمن و یا رحیم. در همین افکار غرق شده بودم که یادم آمد یکی از نامهای خدا همین است. “یا من یشغله سمع عن سمع. یعنی ای کسی که صدای یکی تو را مشغول نمی کند که صدای دیگری را نشنوی".(۱)
۱. جوشن کبیر/فراز۱۰۰