الم تر ان الله یسجد
همیشه گرگ و میش صبحگاهی هیاهوییست در باغچه ما.
خیلی دوست داشتم قبل از بیدار شدنِ اهالی باغچه، آنها رانگاه کنم. دلم میخواست ببینم این همه شوق وعشق به معبود چگونه شروع میشود؟
چشمانم را بستم و یواشکی پنجره را باز کردم. خنکی نسیم به صورتم خورد.
در اولین قدم این نسیم بود که غافلگیرم کرد. چشمانم را باز کردم،وااااای!!! نسیم، خرامان خرامان؛ زمزمهکنان؛ بر پیچ و خم درختان دامن بدست آرام آرام می پرید. برگها را نوازش میکرد. شبنمها را میغلطاند به سوی چشمهای در خواب فرو رفته پرندگان. انگار با شیطنت و لطافتش گلها، چکاوکها و همه اهل باغچه را بیدار میکرد.
بعد چادر آسمان را به سر کشید. چادری به رنگ آبی روشن. روشن و پر از ستاره های چشمک زن. میشد دست برد و ستاره های نقرهای را چید و آبی آسمانی چادرش را نوازش کرد.
نسیم و زمزمهی ملکوتی “سبح لله” گفتنش مرا غرق کرده بود. و انگار فرشتهای فرود آمده بود و در گوش اهل زمین نجوا می کرد؛ ای اهل زمین بشتابید به سوی خدا…
آنگاه من مانده بودم و نسیم و همه اهالی باغچه و زمزمه سبح لله….
پ.ن: (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ والدَّوَابُّ وَكَثِير مِنَ النَّاسِ…
مگر نمي بيني كه، آن چه در آسمان ها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درخت و چهارپايان و بسياري از مردم خدا را سجده مي كنند…حج/آیه ۱۸).