نگاهم به نگاهش گره خورده بود
16 تیر 1399 توسط فريبا پهند
روز آخر بود. از سحرگاهش حس عجيبي پيدا كرده و از تمام افكار و دغدغهها رها شده بودم. انگار تمام وجودم پُر از خالي بود. دوست داشتم فقط به او خيره شوم. زبان دل و زبان كام به احترام نگاهم سكوت كرده بودند. بر خلاف هميشه حتي براي لحظات كوتاهي هم شيطنت… بیشتر »